به بهانه 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
دوستـــان تایبــــــــــادی
تایبادشناسی / آموزشی / سرگرمی

  درپایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد.

زندگی

نام او «محمّد»، لقبش «فرید الدین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است. نام پدر عطّار ابراهیم (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود.

او که داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته‌بود]، به کار عطاری و درمان بیماران می‌پرداخت. او را از اهل سنت دانسته‌اند اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهایش بر این باورند که وی پس از چندی به تشیع گرویده یا دوست‌دار اهل بیت بوده است.و البته لازم به ذکر است که استناد این افراد به اشعاری از ایشان است که از نظر اکثر اساتید این حوزه و عطارشناسان به نام، منسوب به ایشان هستند و توسط افرادی هم تخلص یا به نام ایشان سروده شده اند و این مهم را می توان به راحتی از ابیاتی در خسرونامه فهمید هر چند که ایشان در مقدمه منطق الطیر(مقامات طیور) به نکوهش متعصبین پرداخته اند و به این افراد توصیه کرده اند که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین . به گفته بزرگ مرد عرفان ایران زمین:

 ملت عشق از همه دینها جداست                عاشقان را ملت و مذهب خداست

زهد و زندگی وی

درباره پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، آن‌ست که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. چیزی که نمایان است این است که عطار پس از این جریان مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری می‌گردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌سخن گشته و به گردآوری داستان‌های صوفیه و اهل سلوک پرداخته‌است. و بنا بر داستانی وی بیش از ۱۸۰ اثر مختلف به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و دیگر نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان، به شهادت رسید.

شهادت عطار

ماجرای شهادت عطار ار غم‌انگیزترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای می‌گذارد. تذکره‌نویسان در این خصوص نگاشته‌اند که: پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشگر مغول اسیر گشت. گویند مغولی می‌خواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.

آثار

نام برخی از آفرینه‌های به جا مانده از عطار بدین شرح است

سروده‌های مثنوی:

البته به عقیده عطار شناسان بزرگ عصر ما نظیر دکتر شفیعی کدکنی بسیاری از این آثار از عطار نیستند و آثار مسلم وی منطق الطیر، اسرار نامه، الهی نامه، مصیبت نامه، تذکره اولیا، دیوان و رباعیات (مختار نامه )وی است و دیگر اثار از عطار نیستند.

عطار در نگاه دیگران

·  «ذره گشت و آفتاب انبار کرد// خرمن از صد رومی و عطار کرد»           (اقبال لاهوری )

·                     «شعر عطار، آن‌گونه که خودش آن‌را درک می‌کند شعر درد، شعر جنون، و شعر بی‌خودی است. چیزی‌ است که به قول خودش عقل با آن بیگانگی دارد و با این‌حال شعر حکمت است- حکمت دینی نه حکمت عقلی.»           (عبدالحسین زرین‌کوب - صدای بال سیمرغ، بخش ۱۷)

«عطار، با آن‌که تمام مثنویاتش شعر تعلیمی است داعیه تربیت یا تعلیم اخلاق ندارد. موعظه او ارائهٔ راه‌هایی است که سالک را در سیر الی‌الله کمک می‌کند.»

(عبدالحسین زرین‌کوب - صدای بال سیمرغ، بخش ۲۵ )

       «عطار روح بود و سنایی دوچشم او// ما از پی سنایی و عطار آمدیم»

  (جلال‌الدین محمد بلخی )

  «مرا از شاعری، خود عار ناید// که در صدقرن چون عطار ناید» (محمود شبستری )

·                     «منطق‌الطیر که ظاهرأ خاتمه مثنویات عطار و شرح عالی‌ترین تجربه‌های سلوک طالب سالک است منطقی دیگر ورای سایر مثنویات دارد- منطق شاعر در این ماهرانه‌ترین و پرشورترین مثنوی وی، منطق عرفان است.»  

     (عبدالحسین زرین‌کوب - صدای بال سیمرغ، بخش ۲۱ )

«هفت‌شهر عشق راعطار گشت// ماهنوز اندر خم یک کوچه‌ایم» (جلال‌الدین محمد بلخی)

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, :: 8:50 ::  نويسنده : محمود ممتاز

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان doostan-e-taybadi و آدرس doostan-e-taybadi.LoxBlog.i r لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان